مقاله نویس:پارسا نوری
عنوان:
رابطه ی تفکر استراتژیک و هوش های چندگانه ی گاردنر
چکیده:
تفکر استراتژیک:
ریچارد رومولت (Richard Rumult) در کتابش با عنوان «استراتژی خوب، استراتژی بد» می‌گوید: «استراتژی شامل هدف، پیش‌بینی واکنش‌های دیگران و طراحی اقدامی هماهنگ با این واکنش‌هاست.»
و تفکر استراتژیک به تحلیل فرصت ها و مشکلات از نگاهی جامع می پردازد و پیامدهای احتمالی کارهای شما را بر دیگران مدنظر قرار می دهد. متفکران استراتژیست تصویر آینده را ترسیم می کنند و رویکردی عملگرا به چالش ها و مسایل روزمره دارند. آنان این کار را طی فرایندی مستمر انجام می دهند و آن را یک اقدام نمی دانند.
اما از دید هنری مینتزبرگ، تفکر استراتژیک یک نمای یکپارچه از کسب و کار در ذهن می باشد.
هوش های چندگانه ی گاردنر:
نظریه‌ای است آموزشی که اولین بار توسط هوارد گاردنر تنظیم و ارائه گردیده است. بر طبق این نظریه، دیدگاه‌های روان‌سنجی سنتی نسبت به هوش، بسیار محدود و ضعیف است. گاردنر نظریه‌اش را نخستین بار در کتاب «قاب‌های ذهنی: نظریه هوش چندگانه»، در سال ۱۹۸۳ ارائه کرد. به عقیده او همه انسان‌ها دارای انواع مختلفی از هوش هستند. او در کتاب خود، هشت نوع مختلف هوش را معرفی نموده و احتمال داده است که نوع نهمی نیز به عنوان «هوش هستی‌گرا» وجود داشته باشد. طبق نظریه گاردنر، برای به دست آوردن تمام قابلیت‌ها و استعدادهای یک فرد، نباید تنها به بررسی ضریب هوشی پرداخت بلکه انواع هوش‌های دیگر او مثل هوش موسیقیایی، هوش درون فردی، هوش تصویری-فضایی و هوش کلامی- زبانی نیز باید در نظر گرفته شود.
و حالا من با استفاده از روش تحلیل تم برای مطالعه ارتباط تفکر استراتژیک و هوش های چندگانه ی گاردنر این مقاله را نوشتم.
البته من با استفاده از ابزار مصاحبه این مقاله را نوشتم.
کلمات کلیدی:
تفکر اتراتژیک / هوش های چندگانه / گاردنر / رابطه.
دیباچه:
من برای اینکه بفهمم آیا تفکر استراتژیک به هوشی که من دارم(ریاضی و منطق)ارتباطی دارد این موضوع را انتخاب کردم.
و هدف من این است که هر کس آزمون هوش های چندگانه ی گاردنر را داد با خواندن مقاله ی من بفهمد که هوش آن ارتباطی با تفکر استراتژیک دارد یا نه.
من برای نوشتن این مقاله از منابع الکترونیکی و چاپی و با مراجعه به استادم(جناب آقای مزینی)و با کمک خانواده ام استفاده کردم.
من قبلا یک مقاله در مورد هوش نوشته بودم و کمی از آن هم کمک گرفته ام.
تا کنون در این زمینه پژوهشی صورت نگرفته است. پس من می خواهم این مقاله را بنویسم تا کسانی که میخوانند بفهمند که هوش آن ها به تفکر استراتژیک دارد یا نه.
روش:
من برای نوشتن این مقاله از روش تحلیل تم استفاده کردم.
و ابزار من برای نوشتن این مقاله مصاحبه و طرح پرسشنامه است.من از ۲۰ نفر مصاحبه گرفتم که ۱-هوش شما (هوش های چندگانه ی گاردنر)چیست؟۲-آیا هوش شما با تفکر استراتژیک ارتباط دارد؟۳-اگر گفتند بله هوش آن ها را یادداشت میکردم.
نتایج:
نتیجه گرفتم که بعضی از هوش های گاردنر با تفکر استراتژیک ارتباط دارد و بعضی دیگر خیر.
اما کمی از آن ها به تفکر استراتژیک ارتباط دارد و بیشتر آن ها ارتباط ندارد.
تشریح نتایج:
از بیست نفر ۱۲ نفر آنان هوش ریاضی و منطق داشتند که ۱۰ نفر از آن ها گفتند ارتباط دارد.
و من وقتی بررسی کردم دیدم که در تفکر استراتژیک به تحلیل مشکلات میپردازیم. و در آن کسب و کار هم نقش دارد.
۱ نفر آن ها هوش فضایی داشت که گفت ارتباطی ندارد.و من هم با تحقیق فهمیدم که ارتباطی ندارد.
۳ نفر از آن ها هوش موسیقایی داشتند که هر سه گفتند ارتباطی ندارد و با تحقیق من درست بود.
۲ نفر از آن ها هوش درون فردی داشتند که ۱ نفر از آن ها گفت ار تباط دارد و وقتی من بررسی گردم دیدم کهکسانی که هوش درون فردی بالایی دارند، آگاهی خوبی از وضعیت هیجانی، احساسات و انگیزه‌های خود دارند.و آینده نگری خوبی دارند.و در تفکر استراتژیک متفکران استراتژیست تصویر آینده را ترسیم می کنند و رویکردی عملگرا به چالش ها و مسایل روزمره دارند. پس ارتباط دارد.
و ۲ نفر آن ها هوش جنبشی دارند که هر ۲ گفتند ارتباطی ندارد و با تحقیق من درست بود.
جمعبندی:
پس از ۸ تا از هوش های چندگانه ی گاردنر ۳ تا از آن ها ارتباط دارد و بقیه ارتباط ندارد.
البته هر محققی محدودیتی دارد و نمی توانند هر چیزی را کاملا دقیق در بیاورد.
با تشکر از همراهی شما.